[آرزو پناهي درمان
درمان
بايد اين احساس در دل مانده را پنهان کنم
اين شکستنهاي بر جا مانده را درمان کنم
عاشقت باشم ولي عمدا فقــط دورت کنم
له شدن هاي غــرورم را کمي جبـران کنم
روبرويت هي بخندم بي خيالي طـي کنم
در نبودت خويش را در شاعري عريان کنم
رشـد کرده در درونم ريشه اي با نــام تو
در نظـر دارم تبـر بردارم و ويـــران کـنم
خسته ام از اين نقاب لعنتي بر چــهره ام
نه نمي خواهم تو را در بودنم کتمان کنم
ابر بغض آلوده ام بايد ببارم بـي هـــوا
در توانم نيست بـاران باشم و پنهان کنم
آرزو پناهي
+ نوشته شده در شنبه نهم آبان ۱۳۹۴ ساعت 17:33 توسط javad
|