بی اعتنا برو !   حسن اسحاقی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 بی اعتنا برو !

حالا که خواب رفته دلم بی‌صدا برو
آرام رد شو از من و بی اعتنا برو !

این‌بار حرف‌های دل من نگفتنی‌ست
این‌بار را نپرس چرا و کجا ؟! ... برو !

از نو تمام خاطره‌ها را مرور کن !
اصلا نیا به قلب من از ابتدا ! برو !

اصلا خیال کن که دلت جای دیگریست
اصلا خیال کن که ندیدی مرا برو !

بعد از تو هیچ‌کس به دلم سر نمی‌زند
در را ببند پشت سرت، بی صدا برو !



حسن اسحاقی

 

پس لرزه های نگاهت    الهام عمومی

پس لرزه های نگاهت

سرد و بی طاقت و یک ریز، دلم می لرزد
دو قدم مانده به پاییز، دلم می لرزد

می رسی، شط نگاهت چه تماشا دارد
موج با موج گلاویز... دلم می لرزد

بعد می میرم و می میرم و می میرم و باز
من و یک حسّ غم انگیز، دلم می لرزد

وَ تو می آیی و می آیی و می آیی و می...
از صدای نفست نیز دلم می لرزد

من پر از حرفم و صد مُهر خموشی بر لب
و تو از حنجره لبریز... دلم می لرزد

وَ اذا زلزلت الارض، وَ مَن کُن فیکون
از تو فریاد که برخیز... دلم می لرزد


وَ مرا آن دم با نفخه ی اسرافیلت
کمی آهسته بر انگیز ... دلم می لرزد

الهام عمومی

طلوع چشم تو              دانیال رحمانیان

طلوع چشم تو

اصلا...همین شروع غزل، چشم‌های تو
گفتم که یک غزل بُسرایم برای تو


دارم تمام کوچه تو را پرسه می‌زنم
احساس می‌کنم که شدم مبتلای تو


وقتی عبور می‌کنی از کوچه باغ شعر
مصرع، ردیف می‌شود از هر هجای تو


من با طلوع چشم تو بیدار می‌شوم
وا می‌شود دو چشم دلم با صدای تو


روزی هزار مرتبه تا مرگ می‌روم
روزی هزار مرتبه تا ماجرای تو


حالا بیا دوباره مرا با خودت ببر
من ماندم و سکوت و غم ردّپای تو


من می‌رسم به نقطه‌ی پایان این غزل
حال و هوای مصرع آخر فدای تو


دارم قدم‌قدم به تو نزدیک می‌شوم
یک آسمان ستاره به ریزم به پای تو


دلگیرم از تمام خودم از تمام شهر
من کوچ می‌کنم به دل روستای تو
...
دانیال رحمانیان

 

دکتر مهدی حمیدی شیرازی:   شنيدم که چون قوي زيبا بميرد  

شنيدم که چون قوي زيبا بميرد        

                                                         

شنيدم که چون قوي زيبا بميرد

فريبنده زاد و فريبا بميرد                                                


شب مرگ تنها نشيند به موجي


رود گوشه اي دور و تنها بميرد


در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب


که خود در ميان غزلها بميرد


گروهي بر آنند کاين مرغ شيدا


کجا عاشقي کرد آنجا بميرد


شب مرگ از بيم آنجا شتابد


که از مرگ غافل شود تا بميرد


من اين نکته گيرم که باور نکردم


نديدم که قويي به صحرا بميرد


چو روزي ز آغوش دريا برآمد


شبي هم در آغوش دريا بميرد


تو درياي من بودي آغوش وا کن


که مي خواهد اين قوي زيبا بميرد  

 

                                             

                                                        

دکتر مهدی حمیدی شیرازی    

سخن از درد         مهرداد اوستا

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

     سخن از درد  

         

                                                                                                           

بازآ که چون برگ خزانم رخ زردی‌‌ست      
با یاد تو دم ساز دل من دم سردی‌ست

گر رو به تو آورده‌ام از روی نیازی‌‌ست
ور دردسری می‌دهمت از سر دردی‌ست

از راهروان سفر عشق درین دشت
گلگونه سرشکیست اگر راهنوردى ست

در عرصه اندیشه من با که توان گفت
سرگشته چه فریادی و خونین چه نبردى ست

غمخوار به جز درد و وفادار به جز درد
جز درد که دانست که این مرد چه مردی است

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بیدرد ندانی که چه دردی است؟

چون جام شفق موج زند خون به دل من
با این همه دور از تو مرا چهره زردی است

مهرداد اوستا

 

این روزها که می‌گذرد، جور دیگرم         دکتر رضا کیاسالار

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

این روزها که می‌گذرد، جور دیگرم


این روزها که می‌گذرد، جور دیگرم
دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم

دیگر دلم برای تو پرپر نمی‌زند
دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم

دیگر خودم برای خودم شام می‌پزم
دیگر خودم برای خودم هدیه می‌خرم

دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم
دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم

اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس
این روزها من اسم کسی را نمی‌برم

این روزها شبیه «رضا»های سابقم
هر چند بدترم ولی از قبل بهترم

من شعر می‌نویسم و سیگار می‌کشم
تو دود می‌شوی و من از خواب می‌پرم


 دکتر رضا کیاسالار

غزل پیچم نکن بانو          حامد بهار وند

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

غزل پیچم نکن بانو

تو را لای کدامین دفتر عمرم بخشکانم؟
تو را کنج کدامین پاره قلبم... نمی دانم

من عادت کرده ام هر شب،غبار اشک هایم را
به روی هرچه باقی مانده است از تو ببارانم

عروس هرزه ی صهیون! عصا از گردنم بردار
که من موسی ترین پیغمبر سردرگریبانم

کجا قرآن نوشته یوسف از آن زن بدش آمد؟
که من عمریست از سرپیچی چشمم پشیمانم

زنم امشب کنار یک نفر غیر از خودم خوابید
و من باید خودم را در صدای او بخوابانم!

خدای چکمه پوش خیره بر اعصار یخبندان!
نترس از من،که من خود زاده داغ زمستانم

تنم یخ بسته از سرمای آدم های دیواری
و دیوار است دیوار است دیوار است - تاوانم -

شنیدم دست باران قصد موهای تو را کرده
برایت چتر آوردم که باران را بسوزانم

دلم افسردگی مزمن یک کوه را دارد
غزل پیچم نکن بانو، که من یا تو...چه می دانم؟

حامد بهار وند

    آن چشمها پس لرزه های فصل پاییزند                شیما اسلامی فخر

آن چشمها پس لرزه های فصل پاییزند 


آن چشمها پس لرزه های فصل پاییزند 
با هر نگاهی بر دلم آوار می ریزند

کار دلم زار است آری آن دو ویرانگر
سربازهای جنگجوی نسل چنگیزند

تا پلک بر هم میزنی صد واژه میروید
از بس که مژگان سیاه تو غزل خیزند

میخواهم این دنیا نباشد ، مردمانش هم 
وقتی که چشمانت ازاندوه اشک آویزند

این بیت ها جای قرار چشم هامان نیست 
امواج چشمانت ازین ابیات سرریزند

مهمان یک فنجان نگاه چشم سوزم کن
آن چشم ها ،حاشا نکن ازعشق لبریزند !


شیما اسلامی فخر

 

برو انگار باید .......... از مریم وزیری

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

برو انگار باید ..........


کجایی هم نشین لحظه های داغ وتبدارم ؟

ببین رفتی ومن با ابرها تا گریه می بارم

تصور کردنت تنها امیدم هست می دانی ؟

اگر شاعر شوی، می بینی ام با ماه بیدارم

بیا یک لحظه، فروردین چشمانم !خدایم شو

که تا پاییز سالی زخم خورده فکر دیدارم

هزاران چشمک مبهم ،هزاران قصه ی بی تو

هزاران خنده ی مرده ،نمیدانم چه بشمارم ؟

ترانه با تو می خندد،غزلها در نگاهت مست

سپیدی از تو موزون شد وَمن تک بیتِ بیمارم

مرا در شهر آدم ها رها کردی و من بی تو 

فقط یک دفتر شعر و کمی هم قاصدک دارم

شبیه نقطه چینم که فقط پر می شوم با تو!

برو انگار باید بی نهایت نقطه بگذارم ......

 مریم وزیری

در نفس هايش غزل صدبار آدم مي شود غزلی از مریم وزیری

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

در نفس هايش غزل صدبار آدم مي شود


تا كه حسم شاعر يك درد مبهم مي شود
چشم هايش بازهم انگار مرهم  مي شود

شاعرانه پلك هايم را شمردو بعد از آن
قدرت چشمان خيسم دم به دم كم مي شود

يك نفر رنگين كماني  عاشق پروانه ها
تا ابد هم خانه ي احساس مريم مي شود

توي آغوشش كه باراني ترين شهر خداست
قد بغض و فاصله اين بارهم  خم مي شود

سادگي هاي وجودش ضرب در دنيايمان
حاصلش سيل غزلهايي كه گفتم مي شود

سرگذشت سنگي ام پيش نگاه عاشقش
هم اتاق دائم يك بقچه شبنم مي شود

شك ندارم با حضورش پشت پرچين دلم
در نفس هايش غزل صدبار آدم مي شود

مریم وزیری

غزل   رقص از خلیل فاطمی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

چه زیبا میشوی وقتی چنین در باد میرقصی 

چه زیبا میشوی وقتی چنین در باد میرقصی 

چه زیباتر که وقتی نیستی در یاد میرقصی

 

من اینجا خشت خشتم آیه های تلخ ویرانیست

سرت خوش باد بانو که هنوز آباد میرقصی

 

تو برمیخیزی از خاکستر خاموش من روزی

و بغض سالیان کهنه را فریاد میرقصی

 

هجوم بی امان تلخکامیهای دنیا را

چه شیرین با دل درمانده فرهاد میرقصی

 

تو را از پشت دیوار ستبر درد میبینم

رها از پیله تنهاییت آزاد میرقصی

 

تماشاییترین درس دبستان منی وقتی

که بابا را چنین جان داد تا نان داد میرقصی

 

تناقض در نگاه ما همیشه حرف اول بود

من از بیداد میسوزم ، و تو بیداد میرقصی 

خلیل فاطمی

 

متاسفانه نام  شاعر این غزل را پیدا نکردم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

بغلم کن

 

سردم شده بدجور عزیزم بغلم کن

یخ کردم از این سوز دمادم بغلم کن

 

تا باد مرا با خود از این کوچه نبرده

بی دغدغه با دغدغه محکم بغلم کن

 

دنیا همه مشتاق تو هستند ولی تو 

با وسعت شوق همه عالم بغلم کن

 

شد شایعه غم خورده در این کوچه یکی را

تا آن که نبلعیده مرا هم بغلم کن

 

این شهر همه در پی حرفند و حسودند

آهسته و پیوسته و کم کم بغلم کن

 

از لطف تو هر بی سر و پایی شده آدم

امید که من هم شوم آدم بغلم کن

 

من داوطلب آمده ام تا که بمیرم

اینجاست همان خط مقدم بغلم کن

 

گیریم که پیش از همه با این عمل زشت

رفتیم جهنم به جهنم بغلم کن

 

حتی بشود محشر عظمی همه دنیا

ای رهبر دل های معظم بغلم کن

 

انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد

ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن...!

 ناشناس

این غزل از زنده یاد  نجمه زارع

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

گناه

خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه
گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه

 
هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه
بر دوش تو نهاده شود باری از گناه

گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم
گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه!

سخت است این‌که دل بکنم از تو، از خودم
از این نفس کشیدن اجباری، از گناه


بالا گرفته‌ام سرِ خود را اگرچه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه


دارند پیله‌های دلم درد می‌کشند
باید دوباره زاده شوم عاری از گناه

 زنده یاد نجمه زارع

  اختراع غزل ازحامد عسکری

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

اختراع غزل

وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد!


آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت!
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد!


آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت...
نزدیک ظهر بود ... غزل اختراع شد...


آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد...


«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها...! که بغل اختراع شد...

حامد عسکری

این غزل هم از الهام دیداریان

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com
 

تن داده ام در این نبرد از پا بیفتم
حتی اگر از چشم خیلی ها بیفتم

دیگر نمی خواهم برای با تو بودن
چون بختکی بر جانِ این دنیا بیفتم
...

وقتی نمی فهمد کسی گنجشکها را
زخمی بزن بر بالهایم تا بیفتم

تا سرنوشتِ ماه در دستانِ برکه ست
هی می پلنگم تا از این بالا بیفتم

ترسی نخواهم داشت از بازیِ تقدیر
از اینکه روزی امتحانم را بیفتم

اصلا چه فرقی می کند وقتی نباشی
بر روی پاهایم بمانم یا بیفتم
 
الهام دیداریان