آن چشمها پس لرزه های فصل پاییزند شیما اسلامی فخر

آن چشمها پس لرزه های فصل پاییزند
آن چشمها پس لرزه های فصل پاییزند
با هر نگاهی بر دلم آوار می ریزند
کار دلم زار است آری آن دو ویرانگر
سربازهای جنگجوی نسل چنگیزند
تا پلک بر هم میزنی صد واژه میروید
از بس که مژگان سیاه تو غزل خیزند
میخواهم این دنیا نباشد ، مردمانش هم
وقتی که چشمانت ازاندوه اشک آویزند
این بیت ها جای قرار چشم هامان نیست
امواج چشمانت ازین ابیات سرریزند
مهمان یک فنجان نگاه چشم سوزم کن
آن چشم ها ،حاشا نکن ازعشق لبریزند !
شیما اسلامی فخر
+ نوشته شده در سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 18:50 توسط javad
|